تاریخ ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها



پیرو کلام امیرعوالم خلقت اعرف الحق تعرف اهله

تاریخ ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها

تاریخ ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها

چکیده :

این مقاله تلاش مى كند بررسى كوتاهى در باره تاریخ ولادت آن حضرت و در نتیجه سن ازدواج و مدت عمر شریفش داشته باشد. گرچه شخصیت بانوى بزرگى چون فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و تبیین آن متكى بر صحت وسقم نتایج این گونه مباحث نیست، ولى نشان دادن واقعیات علمى، حتى اگرهیچ اثر مستقیم عملى نیز نداشته باشد، امرى مطلوب است. اعمال خاص وادعیه ویژه اى كه معمولا در تعظیم چنین مناسبتهایى وارد شده است، ولزوم وحدت رویه جامعه اسلامى در بزرگداشت و تجدید عهد با اولیاى دین(علیهم السلام )، تاكیدى است بر مفید بودن این دست مباحث.

* * *

آنچه مى خوانید پژوهشى است كوتاه در باره تاریخ ولادت حضرت صدیقه طاهره، حضرت فاطمه علیهاالسلام كه سالها پیش انجام شده است و اینك با اصلاحاتى اندك تقدیم مى شود. روشن است كه این موضوع، پژوهشى بیش از این مى طلبد، اما همین مقدار مى تواند تصویرى كلى از این مساله به دست دهد.

 

این مقاله تلاش مى كند:

بررسى كوتاهى در باره تاریخ ولادت آن حضرت(سلام الله علیها) و در نتیجه سن ازدواج و مدت عمر شریفش داشته باشد. گرچه شخصیت بانوى بزرگى چون فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و تبیین آن متكى بر صحت وسقم نتایج این گونه مباحث نیست، ولى نشان دادن واقعیات علمى، حتى اگرهیچ اثر مستقیم عملى نیز نداشته باشد، امرى مطلوب است. اعمال خاص وادعیه ویژه اى كه معمولا در تعظیم چنین مناسبتهایى وارد شده است، ولزوم وحدت رویه جامعه اسلامى در بزرگداشت و تجدید عهد با اولیاى دین(علیهم السلام )، تاكیدى است بر مفید بودن این دست مباحث.

از میان هزاران شاهد گویایى كه بر مظلومیت اهل بیت(علیهم السلام ) گواهى مى دهد، همین اختلاف نظرهایى است كه در باره تاریخ ولادت و رحلت ومدت امامت و عمر آن بزرگواران بر جاى مانده است. این، نه یعنى نادیده انگاشتن تلاشهاى طاقت فرساى علماى متعهد و مورخان دلسوزى كه خود از این رهگذر، دلى پردرد دارند، بلكه اشاره به ظلم تاریخ وتاریخ پردازانى است كه یك نگاه اجمالى به تالیفاتشان نشان مى دهدچگونه در وصف حاكمان جور و عمال آنان و خصوصیات زندگى شخصى بسیارى كسان كه حتى برخى از آنان ارزش نام بردن نیز ندارند، به تفصیل قلم فرسایى كرده اند و در تطهیر دستگاه ستم آنان، سخنها رانده اند و تاریخ را بر مذاق ستمكاران نوشته اند، ولى از مظلومان تاریخ و بویژه از بزرگان شیعه یا سخنى نگفته اند و یا به اشارت رفته اند و یا خائنانه و یا جاهلانه دست به تحریف چهره آنان آلوده اند. اینجاست كه دستهاى پیدا و نهان سلطه را در محو یاد و فكر و منطق و حتى نام بزرگان شیعه بویژه امامان معصوم(علیهم السلام ) در گوشه گوشه تاریخ به خوبى مى توان دید. وقتى چهره اى چون امیرالمؤمنین(علیه السلام ) كه بعد از پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله ) اولین انسان كامل و زندگى اوپرجاذبه ترین قطعه تاریخ است، قبر مباركش سالهاى سال از دیدگان عموم به جز خواصى چند، مخفى باشد و آوردن نام او بر زبان جرمى نابخشودنى به شمار آید تا جایى كه كسى چون ابوالحسن بصرى كه خود در نظرحكومت وقت، قرب و منزلتى نیز داشت، بگوید كه ما به على(علیه السلام ) با كنیه «ابوزینب» (پدر زینب) اشاره مى كردیم. یعنى از بردن نام حضرت باك داشتند، و وقتى پاره تن پیامبر(صلی الله علیه وآله ) با آن منزلت و مقامى كه نزد پدر خویش داشت و فاصله رحلت پدر بزرگوارش تا شهادت او به صد روز نیز نمى رسد، حتى در مورد محل خاكسپارى اش، نظرى قاطع نمى توان داد، آن وقت در مورد سایر حضرات ائمه(علیهم السلام ) مطلب پرواضح خواهد بود. اگر نبود فداكارى و تلاش همه جانبه عالمان و راویان و فقیهان شیعه، امروز ما جز اندكى از زوایاى زندگى امامان شیعه(علیهم السلام ) و بزرگان اهل بیت(علیهم السلام ) نمى دانستیم.

تلاش حاكمان جور و واعظان دربار و تاریخ نویسان قلم بمزد، در ازمیان بردن نقش و نام و یاد اهل بیت(علیهم السلام ) را، از این جمله على(علیه السلام ) به خوبى مى توان دریافت:

كل حقد حقدته قریش على رسول الله(صلی الله علیه وآله ) اظهرته فی وسیظهرها فی ولدی من بعدی. ما لی و لقریش؟! انما وترتهم بامر الله و امر رسوله، افهذا جزاء من اطاع الله و رسوله ان كانوا مسلمین؟! (1).

همه كینه اى را كه قریش نسبت به رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) داشت در باره من آشكار ساخت و آن را بعد از من، به فرزندانم نشان خواهد داد. مرابا قریش چه كار! من فقط به دستور خدا و پیامبرش از اینان انتقام گرفته و برخورد كردم. آیا اگر اینان مسلمانند، این پاداش كسى است كه اطاعت خدا و پیامبرش را نموده است؟!

و یا سخن دیگر امیرالمؤمنین(علیه السلام ) كه پیامبر(صلی الله علیه وآله ) حتى اگر فرزند پسرى نیز بعد از خود داشت، حكومت را به او نمى دادند، چون از پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله ) دل خوشى نداشتند و در صدد محو چهره او و اهل بیتش بودند. (2).

این در حالى بود كه آنان براى وصول به اهداف شوم خویش حد ومرزى نمى شناختند و حتى از افترا بستن به رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) و جعل حدیث وساختن چهره اى دلخواه براى خود یا ناصالحانى كه تامین كننده خواست آنان بودند دریغ نمى كردند.

 

اختلاف گفته ها در تاریخ ولادت :

اختلاف نظرى كه در باره مدت عمر حضرت فاطمه(سلام الله علیها) وجود داردبیشتر ناشى از اختلاف در تاریخ ولادت آن حضرت(سلام الله علیها) است؛ زیرا هرچنددر خصوص تاریخ دقیق شهادت حضرت(سلام الله علیها) نیز نظریات چندى ابرازگردیده ولى فاصله اى كه میان این نظریات است، چندان نیست و حداقل واكثر آن به یك سال نمى رسد (حداكثر 8 ماه و حداقل 45 روز)، ولى اختلاف آرا در سال تولد آن حضرت(سلام الله علیها) زیاد است و فاصله حداقل و اكثرآن به حدود 17 سال مى رسد! یعنى حداقل سنى كه براى حضرت(سلام الله علیها) هنگام رحلت ذكر شده 18 سال و حداكثر 35 سال است.

این گفته ها با محور قرار دادن تاریخ بعثت پیامبر(صلی الله علیه وآله ) در سن 40سالگى و 13 سال قبل از هجرت، به دو بخش تقسیم مى گردد. عده اى ولادت حضرت(سلام الله علیها) را پیش از مبعث مى دانند و دسته اى بعد از آن.

 

دسته اول: پیش از بعثت 

حداكثر تاریخى كه در این بخش از نظرها، یعنى ولادت فاطمه(سلام الله علیها)، پیش از بعثت، وجود دارد، 12 سال است (3) كه بدین ترتیب، عمر حضرت(سلام الله علیها)به 35 سال مى رسد! بعضى آن را سال هفتم قبل از مبعث دانسته اند (4) كه بنابراین، سن حضرت(سلام الله علیها) هنگام شهادت 30 سال خواهد شد، و عده اى دیگررحلت آن حضرت(سلام الله علیها) را در 29 سالگى یعنى 6 سال پیش از بعثت شمرده اند. (5) برخى نیز تصریح به 5/28 سال كرده اند كه البته قابل جمع با29 سال و 28 سال است. برخى نیز 25 سال را ذكر كرده اند. (6).

ولى آنچه كه در میان مورخان اهل سنت، بیشتر شهرت دارد سال پنجم قبل از مبعث است. چنان كه عده اى نیز همین نظریه را با تصریح به همزمانى آن با سال تجدید بناى كعبه یعنى سال پنجم پیش از مبعث نموده اند. (7).

بر طبق این قول، فاطمه(سلام الله علیها) هنگام شهادت 28 سال بوده است. برخى نیز سن 27 سال را ذكر كرده اند. (8).

 

دسته دوم: بعد از بعثت

این بخش از نظرها، ولادت فاطمه(سلام الله علیها) را مربوط به بعد مبعث دانسته اند، و تقریبا در این دسته، سه گفته وجود دارد:

سال نخست بعثت:

این گفته عده اى است كه سال نخست بعثت را سال تولد قرار داده اند (9) و هر چند بعضى آن را در 41 سالگى سن شریف رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) نوشته اندولى ظاهرا منظورشان همان سال اول بعثت است. چون برخى اینان تصریح كرده اند كه در راس 41 سالگى بوده است و لذا خود نتیجه گرفته اندكه بر این اساس، سن حضرت فاطمه(سلام الله علیها) هنگام رحلت 23 سال بوده است.البته ما در میان صاحب نظران شیعه كسى كه این قول را پذیرفته باشدنیافتیم.

سال دوم بعثت:

گفته دوم كه طرفداران بزرگى چون شیخ مفید دارد، ولادت را در 20جمادى الآخره سال دوم بعثت مى داند. چنان كه مرحوم سید بن طاووس به نقل از كتاب حدائق الریاض شیخ مفید آورده است. (10) و نیز خود شیخ مفیددر رساله مسار الشیعه به این مطلب تصریح كرده است:

و فى الیوم العشرین منه، سنة اثنتین من المبعث، كان مولدالسیدة (مولاتنا خ.ل) الزهراء فاطمة بنت رسول الله(علیهماالسلام) و هو یوم شریف یتجدد فیه سرور المؤمنین و یستحب فیه التطوع بالخیرات و الصدقة على المساكین؛ (11).

ولادت حضرت فاطمه زهرا، دختر رسول خدا كه سلام بر آنها باد، در روز بیستم از این ماه (جمادى الاخر) از سال دوم مبعث بوده است. و آن روز شریفى است كه خوشحالى مؤمنان تجدید مى شود ودر این روز انجام دادن خیرات و پرداخت صدقه به تنگدستان مستحب است.

كفعمى نیز در كتاب مصباح خود، همین گفته را ترجیح داده است وگفته سوم را كه خواهد آمد با تعبیر «گفته شده» بیان كرده است. (12).

شیخ طوسى در ضمن بیان مناسبتهاى ماه جمادى الاخر این عبارت راآورده است:

فى الیوم العشرین من جمادى الآخرة سنة اثنتین من المبعث، كان مولد فاطمه(سلام الله علیها) فی بعض الروایات، و فی روایة اخرى سنة خمس من المبعث و العامة تروی ان مولدها قبل المبعث لخمس سنین؛ (13).

ولادت فاطمه(سلام الله علیها) بر اساس برخى روایات، روز 20 ماه جمادى الآخره از سال دوم مبعث آمده، و در روایتى دیگر، سال پنجم ذكر شده است و اهل سنت روایت مى كنند كه ولادت حضرت(سلام الله علیها) 5 سال پیش ازمبعث بوده است.

مرحوم شیخ عباس قمى، این قول را ظاهرا نظر اكثر علماى شیعه مى داند. (14).

بنابراین، تنها شیخ مفید است كه با جزم، به این قول تصریح كرده است، كه بر اساس آن، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در 21 سالگى رحلت فرموده است.

سال پنجم بعثت:

گفته سوم كه به نظر مى رسد مشهور میان علماى شیعه است، (البته برخى از علماى اهل سنت نیز قایل به آن شده اند (15) ) و روایات چندى نیز برآن دلالت دارد، سال پنجم بعد از مبعث را هنگام ولادت مى داند. (16).

در میان معتقدان به این نظر، از شخصیتهایى چون ابن ابى الثلج بغدادى، متوفاى 325 هجرى (17)، مرحوم كلینى، متوفاى 328 یا 329، محمدابن جریر طبرى امامى، صاحب كتاب دلائل الامامة، ابن شهر آشوب دركتاب المناقب، علامه طبرسى در كتاب تاج الموالید (18) و شیخ بهایى در كتاب توضیح المقاصد (19) مى توان نام برد.

در نتیجه بیشتر مورخان اهل سنت، تاریخ ولادت را قبل از بعثت مى دانند ولى مصادر شیعى آن را مربوط به بعد از آن دانسته اند و در هر دودسته، سال پنجم قبل از مبعث یا بعد از آن، از شهرت بیشترى برخورداراست.

 

ارزیابى گفته ها:

آنچه گذشت اشاره اى اجمالى به نظرهاى مطرح شده در باره تاریخ ولادت فاطمه(سلام الله علیها) بود. اما اینكه كدام یك از گفته هاى یادشده به واقع نزدیكتر است پرسشى است كه در این بخش به اجمال به آن مى پردازیم.

ابتدا باید روشن شود كه آیا ولادت، قبل از مبعث بوده است چنان كه مفاد نظریات دسته اول بود، یا بعد از آن؟

چنان كه ملاحظه شد كسانى از اهل سنت كه در این زمینه سخن گفته اند جز معدودى از آنان، معتقدند وقوع آن قبل از بعثت بوده است.برخى نویسندگان شیعه نیز این قول را ترجیح داده و در تایید آن به این مساله فقهى اشاره كرده اند كه حد اكثر سن باردارى زنان 50 سالگى است واگر تاریخ ولادت را مربوط به بعد از مبعث بدانیم، در آن برهه، سن حضرت خدیجه(سلام الله علیها) به حدود 60 سال مى رسیده است.

اینكه علت این اتفاق نظر در میان بیشتر مورخان اهل سنت چه بوده است و چرا تاریخ ولادت را قبل از بعثت مى دانند؟ خود مساله اى است قابل بحث. آیا صرفا یك نقل تاریخى است كه آنان بازگو كرده اند، یااستنباطى است كه مثلا با توجه به همین فرع فقهى داشته اند؟ به هر روى، این دسته از گفته ها را نمى توان تصدیق كرد زیرا:

نخست اینكه، اختلاف و تناقضى كه بین آنهاست موجب ضعف آنهامى شود.

دوم اینكه، به مصداق «اهل البیت ادرى بما فى البیت»، طبیعت چنین قضایایى ایجاب مى كند كه گفته فرزندان و نزدیكان خود فاطمه(سلام الله علیها) ملاك قرار گیرد، و چنان كه خواهد آمد مفاد روایات وارده از اهل بیت(علیهم السلام ) غیر ازاین است.

سوم اینكه، در موارد متعددى از متون تاریخى و روایى گزارش شده است كه حداقل، بعضى از فرزندان خدیجه(سلام الله علیها)، بعد از مبعث متولدشده اند (20) و مى دانیم كه حضرت زهرا(سلام الله علیها)، آخرین فرزند خدیجه(سلام الله علیها) بوده است.

البته برخى مورخان اهل سنت، رقیه را كوچكترین آنها شمرده اند، ولى مؤلف تاریخ الخمیس، در ضمن دلیلى كه مى آورد ولادت رقیه را قبل ازام كلثوم مى داند، در نتیجه حضرت زهرا(سلام الله علیها) آخرین فرزند خواهد بود، چون ولادت ام كلثوم قبل از آن حضرت(سلام الله علیها) بوده است. چنان كه ابن عبدالبر نیزهمین را در كتاب استیعاب در شرح حال خدیجه(سلام الله علیها) آورده است.

البته در اینكه زینب و رقیه و ام كلثوم، واقعا دختران پیامبر(صلی الله علیه وآله )بوده اند یا بزرگ شده در خانه حضرت(صلی الله علیه وآله )، برخى بحث و مناقشه كرده اند واینك ما را با آن كارى نیست. (21).

چهارم اینكه، برخى از علماى اهل سنت نیز چنان كه گذشت، تاریخ آن را بعد از مبعث مى دانند.

پنجم اینكه، این موضوع را بسیارى از محدثان و مورخان سنى نیزآورده اند كه انعقاد باردارى حضرت خدیجه(سلام الله علیها) بعد از آن بود كه پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله ) در معراج از میوه بهشتى میل نمود. (22) لذا نویسنده تاریخ الخمیس بعد از ذكر پاره اى از این روایات مى گوید: مقتضاى آنها این است كه ولادت فاطمه(سلام الله علیها) بعد از بعثت بوده است، زیرا معراج بعد از بعثت واقع شده است.

برخى چنان كه اشاره شد، به استناد نظریه فقهى كسانى چون شهیدآیت الله صدر كه حداكثر سن باردارى را براى عموم زنان، بدون تفاوت میان قرشى و غیر قرشى، 50 سال دانسته است (23) سال پنجم قبل از مبعث راترجیح داده اند، ولى این نیز تنها مى تواند یك استنباط ظنى باشد، زیراگرچه عده اى از فقهاى شیعه همین نظریه فقهى را در باب حد اكثر ابتداى زمان یائسگى قایلند، ولى اكثریت فقها این مبدا را براى زنان قرشى 60سالگى مى دانند.

علاوه اینكه، این اشكال در صورتى است كه بپذیریم حضرت خدیجه(سلام الله علیها) در 40 یا 45 سالگى با رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) ازدواج كرده است؛چنان كه مشهور نیز همان 40 سالگى است، و الا این استبعاد به كلى مرتفع خواهد شد، زیرا گفته هاى دیگرى نیز در این زمینه وجود دارد و برخى سنین 25، 28، 30 و 35 سالگى را سن ازدواج خدیجه(سلام الله علیها) شمرده اند. (24).

اینها همه در صورتى است كه نخواهیم حضرت خدیجه(سلام الله علیها) را به عنوان استثنا ذكر كنیم و الا تنها براى رفع استبعاد امكان باردارى در چنین سنینى، یادآور مى شویم كه قرآن كریم بعد از اینكه به همسر ابراهیم(علیه السلام )بشارت ولادت اسحق(علیه السلام ) و یعقوب(علیه السلام ) فرزند اسحق(علیه السلام ) را مى دهد، از زبان وى كه از روى تعجب سخن مى گفت، نقل مى كند كه:

قالت یا ویلتى ا الد و انا عجوز و هذا بعلی شیخا؛ (25).

گفت: اى واى! آیا من داراى فرزند مى شوم در حالى كه پیرم و این شوهرم نیز مسن است!

البته باز تكرار مى كنیم این را تنها براى رفع استبعاد آوریم.

بنابراین، این دسته از گفته ها كه محورشان ولادت پیش از مبعث بود، قابل پذیرش نیست و باید آن را ناشى از اشتباه در محاسبه و یا نقل و یا توهم انطباق با یك فرع فقهى و یا علل دیگرى دانست، و آنچه صحیح به نظرمى رسد و تقریبا مورد اتفاق بین مورخان و محدثان شیعه است، ولادت بعد از مبعث است كه سه احتمال در مورد آن ذكر شد؛ سال اول، سال دوم وسال پنجم.

 

ارزیابى گفته هاى بخش دوم

سال اول بعثت:

این گفته، افزون بر اینكه برخلاف مفاد برخى روایات است كه ازاهل بیت(علیهم السلام ) وارد شده است و در ادامه خواهیم آورد، مخالف آن دسته ازروایاتى است كه تاكید دارد حضرت خدیجه(سلام الله علیها) پس از اینكه پیامبر(صلی الله علیه وآله ) درمعراج میوه بهشتى خورد، باردار شد. توضیح اینكه، هر چند در تعیین دقیق سالى كه پیامبر(صلی الله علیه وآله ) به معراج رفت اختلاف نظر وجود دارد ولى تقریبا میان علماى اسلام اتفاق نظر وجود دارد كه معراج، بعد از مبعث بوده است وكمترین سالى كه ذكر شده سال دوم بعثت (15 ماه بعد از بعثت) است. (26).

 

سال دوم بعثت:

وجه مشترك این نظر با گفته سوم در این است كه هر دو تصریح دارندكه روز ولادت 20 جمادى الآخره بوده است، و فقط اختلاف، در سال ولادت است. از این رو با توجه به اینكه در گفته هاى گذشته تا آنجا كه مجال بررسى بود نفیا یا اثباتا، اشاره اى به روز ولادت نشده است، مى توان با اطمینان گفت كه ولادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در 20 جمادى الآخره بوده است و اختلاف نظرى كه میان نظر دوم و سوم وجود دارد فقط از نظر سال تولد است.

این گفته نیز هر چند شخصیت بزرگى چون شیخ مفید و برخى علماى دیگر شیعه، چنان كه گفته شد، قایلند و منابعى كه تاریخ معراج را سال دوم بعثت ذكر مى كند، مى تواند شاهدى بر صدق آن باشد ولى با این حال قابل پذیرش نیست، زیرا:

نخست اینكه، مدرك و مستند آن ذكر نشده است. البته شیخ طوسى دركتاب مصباح المتهجد، آن را برخاسته از پاره اى روایات مى داند ولى آن روایات را ذكر نكرده است.

دوم اینكه، بسیارى از بزرگان شیعه، حتى پیش از مرحوم مفید، همانند مرحوم كلینى و عالم معاصر وى، مرحوم ابن ابى الثلج بغدادى، آن رانپذیرفته و گفته سوم را پذیرفته اند.

سوم اینكه، برخلاف ادعاى شیخ طوسى كه گفته سوم را تنها مستند به یك روایت مى داند، چنان كه خواهد آمد، حداقل در سه روایت، تصریح به گفته سوم شده است، و به نظر مى رسد عمده دلیل در این بحث، همین روایات است كه ظاهرا معارض قابل اعتمادى ندارند. البته ابى الفرج اصفهانى در كتاب مقاتل الطالبیین چنان كه اشاره شد نظریه 5 سال پیش ازبعثت را نیز به امام صادق(علیه السلام ) نسبت داده است ولى نقل وى از نظر موازین صحت سند، چندان قابل اعتماد نیست، بویژه كه روایاتى حتى با سندصحیح داریم كه با آن معارض است.

چهارم اینكه، تاریخ معراج نیز چنان كه گذشت مورد اختلاف است.علاوه اینكه، صریح پاره اى از روایات است كه پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله ) دو بارمعراج داشته اند و آیات نخست سوره «والنجم» نیز چنان كه مرحوم علامه طباطبایى گفته (27) مؤید آن است.

پیشتر آوردیم كه یكى از علماى سنى نیز همین گفته سوم را پذیرفته است. البته با این استنباط كه آن را تطبیق با سال تجدید بناى كعبه نموده است در حالى كه تجدید بنا، مربوط به پیش از مبعث است.

 

سال پنجم بعثت:

با توجه به ارزیابى گفته هاى پیشین، اینك مى توانیم به گونه اى روشنتر، سال پنجم بعثت را، همان گونه كه از شهرت بیشترى نیزبرخوردار است، به عنوان سال ولادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) ذكر كنیم. و این نظریه علاوه بر شواهدى كه پیشتر آوردیم، مستند به روایات قابل اعتمادى است كه از خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله ) رسیده است. این روایات تا آنجا كه درحوصله این بررسى بوده از این قرار است:

1. در بخشى از حدیث مفصلى كه مرحوم كلینى با سند صحیح به نقل سعید بن مسیب از امام سجاد(علیه السلام ) آورده، این چنین مى خوانیم:

فقلت لعلی بن الحسین(علیه السلام ): فمتى زوج رسول الله(صلی الله علیه وآله ) فاطمة من علی(علیه السلام )؟ فقال: بالمدینة بعد الهجرة بسنة و كان لها یؤمئذ تسع سنین؛ (28).

به على بن الحسین(علیه السلام ) عرض كردم: چه وقتى رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فاطمه رابه همسرى على(علیه السلام ) درآورد؟ حضرت فرمود: در مدینه، یك سال بعداز هجرت، و آن زمان، فاطمه 9 ساله بود.

2. مرحوم كلینى در روایت دیگرى با سند معتبرى از حبیب سجستانى آورده است:

سمعت اباجعفر(علیه السلام ) یقول: ولدت فاطمة بنت محمد(صلی الله علیه وآله ) بعد مبعث رسول الله خمس سنین و توفیت و لها ثمان عشرة سنة و خمسة وسبعون یوما؛ (29).

از امام باقر(علیه السلام ) شنیدم كه مى فرماید: فاطمه دختر محمد(صلی الله علیه وآله ) 5 سال بعد از مبعث رسول خدا متولد شد و در حالى وفات كرد كه 18 سال و 75 روز داشت.

3. محمد بن جریر طبرى امامى در كتاب دلائل الامامة خود با سندمتصلى از امام صادق(علیه السلام ) اینگونه نقل مى كند:

... ولدت فاطمة فی جمادى الآخرة، الیوم العشرین منها، سنة خمس و اربعین من مولد النبی(صلی الله علیه وآله ) فاقامت بمكة ثمان سنین وبالمدینة عشر سنین و بعد وفات ابیها خمسا و سبعین یوما وقبضت فی جمادى الآخرة، یوم الثلاثاء لثلاث خلون منه، سنة احدى عشرة من الهجرة؛ (30).

فاطمه در 20 جمادى الآخره سال 45 ولادت پیامبر(صلی الله علیه وآله ) متولد شد و8 سال در مكه و 10 سال در مدینه اقامت داشت و بعد از وفات پدرش 75 روز زنده بود. و در سه شنبه، 3 جمادى الآخره سال 11هجرت رحلت كرد.

چنانكه ملاحظه مى شود، در این روایت ملاك تعیین تاریخ ولادت، سن مبارك پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله ) قرار داده شده است و لذا از این جهت احتمال تصحیف یا اسقاط در آن نمى رود، ولى ذیل روایت كه تاریخ وفات حضرت(سلام الله علیها) را بیان مى كند، ظاهرا با صدر روایت در تعارض است، و این خود شاهد خوبى بر این مدعاست كه تشابه خطى میان «سبعین» و«تسعین»، باعث این اختلاف شده است كه آیا شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها)75 روز بعد از وفات پیامبر(صلی الله علیه وآله ) بوده است و یا چنان كه برخى روایات صحیح دلالت دارد 95 روز؟

تعارض صدر و ذیل روایت از این جهت است كه ذیل آن، وفات حضرت(سلام الله علیها) را همانند روایات دیگر، در 3 جمادى الآخر مى داند، در حالى كه فاصله 28 صفر كه بنا بر مشهور، روز رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله ) بوده است، تا این تاریخ به 95 روز مى رسد. و این البته خود بررسى مستقلى را مى طلبد.

در نتیجه ولادت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا(سلام الله علیها) روز جمعه، 20جمادى الآخره سال پنجم بعثت بوده است، و سن آن بزرگوار، هنگام ازدواج 9 سال، و مدت عمر شریفش بنا بر اینكه در 3 جمادى الآخره سال 11هجرت به شهادت رسیده باشد (چنانكه همین گفته نیز به نظر صحیح مى رسد) طبق محاسبه تقریبا 18 سال، 17 روز كم بوده است؛ هرچند باذیل روایت دوم، انطباق ندارد.

 

كتابنامه :

1) انساب الاشراف، احمد بن یحیى بن جابر «بلاذرى»، قرن سوم، تحقیق محمدباقر محمودى، چاپ اول، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بیروت، 1394ه.ق.

2) الاستیعاب، یوسف بن عبدالله «ابن عبدالبر»، مطبعة دائرة المعارف، حیدرآباد، 1336ه.

3) الاقبال بالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فى السنة، على بن موسى بن جعفر بن طاووس، م 664ق، تحقیق جواد قیومى اصفهانى، چاپ اول، مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، 1416ق، قم.

4) الامالى، محمد بن محمد بن نعمان «شیخ مفید»، م 413ق، تحقیق حسین استاد ولى و على اكبرغفارى، منشورات جماعة المدرسین فى الحوزة العلمیة، 1403ق، قم.

5) بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، محمدباقر مجلسى، م 1111ق، چاپ سوم، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1403ق.

6) البدء و التاریخ، ابن زید احمد بن سهل المطهر بن ظاهر المقدسى، م 355ه دار صادر، 1988م، بیروت.

7) تاج الموالید فی موالید الائمة و وفیاتهم، ابوعلى فضل بن حسن طبرسى، م 548ق، ضمن مجموعه نفیسه، چاپ اول، مكتبه بصیرتى، قم، بى تا.

8) تاریخ الائمه(علیهم السلام )، ابن ابى الثلج بغدادى، م 325ق، ضمن مجموعه نفیسه، چاپ اول، مكتبه بصیرتى، قم، بى تا.

9) تاریخ بغداد، احمد بن على «خطیب بغدادى»، م 463ه. دارالكتاب العربى، بیروت، بى تا.

10) تاریخ الخمیس، حسین بن محمد بن حسن «الدیار بكرى»، م 982ه، مصر، 1382ه، مصر، 1382ه.

11) تفسیر عیاشى، محمد بن مسعود بن عیاش «عیاشى»، قرن سوم، تحقیق سیدهاشم رسولى محلاتى، انتشارات علمیه اسلامیة، تهران، بى تا.

12) تنبیه الخواطر(مجموعه ورام)، ابولحسین ورام بن ابى فراس المالكى الاشترى، م 605ه، دارالصعب و دارالتعارف، بیروت.

13) توضیح المقاصد، محمد بن الحسین عاملى «شیخ بهایى»، م 1030ق، ضمن مجموعه نفیسه، چاپ اول، مكتبه بصیرتى، قم، بى تا.

14) حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، حافظ ابى نعیم احمد بن عبدالله اصفهانى، م 430ه.ق، چاپ پنجم، دارالكتاب العربى، بیروت، 1407ه.ق.

15) الخصال، محمد بن على بن حسین بن بابویه «صدوق»، م 381ق، تحقیق على اكبر غفارى، مكتبة الصدوق، 1389ق، تهران.

16) الدر المنثور فى التفسیر بالماثور، جلال الدین عبدالرحمن بن ابى بكر «سیوطى»، افست درچاپخانه اسلامى، تهران، 1377ه.ق.

17) دعائم الاسلام و ذكر الحلال و الحرام و القضایا و الاحكام، قاضى ابوحنیفه، نعمان بن محمد تمیمى، م 363ق، تحقیق آصف بن على اصغر فیضى، دارالمعارف، 1383ق، قاهره.

18) ذخائر العقبى، حافظ احمد بن عبدالله «المحب الطبرى»، مكتبة حسام الدین قدسى، مصر، 1356ه.ق.

19) شرح غررالحكم و دررالكلم، جمال الدین محمد خوانسارى، تحقیق جلال الدین حسینى ارموى، انتشارات دانشگاه تهران، 1346ش.

20) شرح نهج البلاغه، عبدالحمید بن ابى الحدید، م 655/656ق، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ اول، دار احیاء الكتب العربیة، 1378ق، مصر.

21) صحیح ترمذى، محمد بن عیسى ترمذى، مطبعة بولاق، مصر، 1292ه.

22) الصحیح من سیرة النبی الاعظم(صلی الله علیه وآله )، جعفر مرتضى العاملى، چاپ اول، نشر مؤلف، 1403ه.ق، قم.

23) الصواعق المحرقة، احمد بن حجر هیثمى، م 974ه، مكتبة القاهره، چاپ دوم قاهره، 1385ه.

24) علل الشرایع، محمد بن على بن حسین بن بابویه «صدوق»، م 381ق، المكتبة الحیدریة، 1385ق، نجف.

25) الفتاوى الواضحة، سیدمحمدباقر صدر، م 1358ش، چاپ سوم، دارالكتاب اللبنانى، ودارالكتاب المصرى، 1977 م، بیروت.

26) كافى، محمد بن یعقوب كلینى، م 328/329ه.ق، چاپ سوم، دارالكتب الاسلامیة، تهران، 1388ه.ق.

27) كنزالعمال فى سننن الاقوال و الافعال، علاءالدین حسام الدین «متقى هندى»، مؤسسة الرسالة، بیروت 1409ق.

28) لسان المیزان، احمد بن على بن حجر عسقلانى، م 857ه، منشورات اعلمى، بیروت، بى تا.

29) مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ابوعلى فضل بن حسن طبرسى، م 548ه. تحقیق سیدهاشم رسولى محلاتى، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1379ه.ق، 1339ش.

30) مسار الشیعة فى مختصر تواریخ الشریعة، محمد بن محمد بن نعمان «شیخ مفید» م 413ه.ق، چاپ اول، كنگره جهانى بزرگداشت هزارمین سال وفات شیخ مفید، قم، 1413ه.ق.

31) مستدرك الصحیحین، محمد بن عبدالله بن محمد «حاكم نیشابورى»، م 405ه، دارالمعرفة، بیروت، بى تا.

32) مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، میرزاحسین نورى طبرسى، م 1320ه.ق، چاپ اول، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام ) لاحیاء التراث، 1407ه.ق، قم.

33) مسند، احمد بن محمد بن حنبل، م 214ه، دارالفكر، بى جا، بى تا.

34) مشكل الآثار، احمد بن محمد مصرى «طحاوى»، مطبعة مجلس دائرة المعارف النظامیه، حیدرآباد، 1333ه.

35) معانى الاخبار، محمد بن على بن الحسین بن بابویه «صدوق»، م 381ه.ق، تحقیق على اكبرغفارى، دارالمعرفة، بیروت، 1399ه.ق.

36) مقاتل الطالبیین، ابوالفرج على بن الحسین بن محمد اصفهانى، م 356ه.ق، تحقیق سیداحمدصقر، دارالمعرفة، بیروت، بى تا.

37) مقتل الحسین(علیه السلام )، موفق بن احمد «خوارزمى» م 568ه.ق، تحقیق محمد سماوى، مكتبة المفید، قم، بى تا.

38) من لا یحضره الفقیه، محمد بن على بن الحسین بن بابویه «صدوق» م 381ه.ق، تحقیق على اكبرغفارى، چاپ دوم، منشورات جماعة المدرسین فى الحوزة العلمیة، قم، بى تا.

39) منتهى الآمال، شیخ عباس قمى، م 1359ه، كانون انتشار، تهران بى تا.

40) میزان الاعتدال، محمد بن احمد «ذهبى»، مطبعة السعادة، مصر، 1325ه.

41) میزان الحكمة، محمد محمدى رى شهرى، چاپ اول، مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، 1362ش، قم.

42) المیزان فی تفسیر القرآن، سیدمحمدحسین طباطبایى، م 1360ش، چاپ سوم، موسسة الاعلمى للمطبوعات، 1393ق، بیروت.

43) نهج البلاغه، محمد بن حسین موسوى، م 404ه، تحقیق صبحى صالح، مركز بررسیهاى اسلامى، 1395ق، قم.

44) الوافى، محمدمحسن فیض كاشانى، م 1091ه؛ چاپ اول، مركز تحقیقات علمى و دینى امام امیرالمؤمنین(علیه السلام )، اصفهان، 1373ش.

45) وسائل الشیعة الى تحصیل مسائل الشریعة، محمد بن حسن «حر عاملى» م 1104ق، تحقیق عبدالرحیم ربانى شیرازى، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بى تا.

 

پی نوشت ها :

 

1) شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 328.

2) همان، ص 298.

3) تاریخ الخمیس، ج 1، ص 278، و ذخائرالعقبى، ص 52.

4) همان.

5) از جمله: مقتل الحسین، ج 1، ص 83، و تاریخ الخمیس، ج 1، ص 278، و ذخائرالعقبى، ص 52.

6) مشكل الآثار، ج 1، ص 47.

7) تاریخ الخمیس، ج 1، ص 277، و ذخائرالعقبى، ص 52، و مقاتل الطالبیین، ص 48.

8) مقتل الحسین، ج 1، ص 83.

9) از جمله نك: تاریخ الخمیس، ج 1، ص 277، و ذخائرالعقبى، ص 52، بحارالانوار، ج 43، ص 8.

10) اقبال الاعمال، ج 3، ص 162.

11) مسار الشیعه، ص 54.

12) بحارالانوار، ج 43، ص 9.

13) همان.

14) منتهى الآمال، ج 1، ص 168، باب دوم.

15) نك: تاریخ الخمیس، ج 1، ص 278، و ذخائرالعقبى، ص 52.

16) نك: بحارالانوار، ج 43، صص 6 - 10.

17) تاریخ الائمه، ضمن مجموعه نفیسه، ص 6.

18) تاج الموالید، ضمن مجموعه نفیسه، ص 97.

19) توضیح المقاصد، ضمن مجموعه نفیسه، ص 526.

20) نك: البدء و التاریخ، ج 5، ص 16، و تاریخ الخمیس، ج 1، ص 272.

21) نك: الصحیح من سیرة النبی، ج 4، ص 28.

22) نك: بحارالانوار، ج 43، صص 3 - 6، و نیز: تاریخ الخمیس، ج 1، ص 277، و ذخائرالعقبى، ص 36، ولسان المیزان، ج 1، ص 134.

23) الفتاوى الواضحه، ج 1، ص 138.

24) نك: الصحیح من سیرة النبى، ج 1، ص 126، و بحارالانوار، ج 16، صص 12 و 19، و تاریخ الخمیس، ج 1، ص 264.

25) سوره هود، آیه 72.

26) نك: الصحیح من سیرة النبى، ج 1، صص 269 - 270، و نیز بحارالانوار، ج 18، صص 302، 319، 380و 381.

27) نك: المیزان فى تفسیر القرآن، ج 13، ص 31.

28) كافى، ج 8، ص 340.

29) همان، ج 1، ص 457 - 458.

30) بحارالانوار، ج 43، ص 9.

 

منبع: مجمع جهانی شیعه شناسی


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: حضرت زهرا سلام الله علیها، ،
:: برچسب‌ها: حضرت فاطمه سلام الله علیها, ولادت, تاریخ ولادت, ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها,
ن : علی حسین زاده
ت : دو شنبه 1 ارديبهشت 1393


محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.